چطور با غم و تنهایی مهاجرت کنار بیاییم؟

چطور با غم و تنهایی مهاجرت کنار بیاییم؟

چطور با غم و تنهایی مهاجرت کنار بیاییم؟

افراد به دلایل مختلفی مهاجرت می‌کنند. بعضی در جست‌و‌جوی شغل، زندگی و فردای بهتر کشور خود را ترک می‌کنند. بعضی دیگر ممکن است ناخواسته مجبور به مهاجرت شوند. در هر صورت دلیل مهاجرت هر چه که باشد، همه‌ی مهاجران با ترک سرزمین مادری خود، خانه، خانواده و دوستان خود را پشت سر می‌گذارند. علاوه بر این زبان و فرهنگ خودشان را هم کنار می‌گذارند و بخشی از هویت‌شان را که در این فرهنگ و زبان معنا پیدا می‌کرد، از دست می‌دهند. ازآنجایی که مهاجرت به یک کشور دیگر با از دست دادن‌های بسیاری همراه است غم مهاجرت را با غم از دست دادن یک عزیز مقایسه می‌کنند. همه‌ی این از دست دادن‌ها منجر به احساس غم، تنهایی و سوگ می‌شود. ما در این مقاله مراحل مختلف سوگ مهاجرت را بررسی می‌کنیم و سپس راهکارهایی برای غلبه بر این غم بیان می‌کنیم. امیدواریم بتوانیم به شما کمک کنیم که بهتر با احساسات خود روبه‌رو شوید و با آن‌ها کنار بیایید.

بخش اول : مراحل سوگ و غم مهاجرت

دوره ماه عسل (هیجان ابتدایی):

 زمانی که شما که شما تازه به یک کشور مهاجرت می‌کنید، معمولا در ابتدا هیجان زده و خوشحال هستید. همه چیز جالب و متفاوت به نظر می‌آید. ،تفاوت‌های فرهنگی نه فقط آزار‌دهنده نیست که جذاب هم هست. شما در این مرحله امیدها و انتظار‌های زیادی دارید. مثلا فکر می‌کنید زبان‌تان تقویت می‌‌‌شود. به زودی کار پیدا می‌کنید. پیشرفت می‌کنید و به رویاهایتان می‌رسید.

 بعضی از امیدها و توقع‌هایی که در این مرحله دارید ممکن است چندان واقع‌بینانه نباشند. یه طور مثال شما ممکن است فکر کنید که در کشور جدید مشکلی وجود ندارد یا اگر هم می‌دانید که مشکلاتی هست، تمایل دارید که این مشکلات را انکار کنید. در این مقطع زمانی شما بیشتر به دنبال این هستید که به این فکر کنید، تصمیمی که برای مهاجرت گرفته‌اید، تصمیم درستی بوده است.  

 شوک فرهنگی، دومین مرحله از مراحل غم و سوگ مهاجرت  

وقتی هیجان هفته‌های اول  فروکش کرد و تازگی ورود به محیط جدید از بین رفت، شما کم کم متوجه می‌شوید که حالا باید در کشوری با آداب و رسوم، فرهنگ و زبان کاملا متفاوت زندگی کنید. حتی آب‌و‌هوا و جغرافیا هم متفاوت است. علاوه بر این‌ها فشارهای دیگری هم وجود دارد. درس خواندن یا کار کردن با یک زبان بیگانه سخت است. اصلا ممکن است هنوز کار پیدا نکرده باشید و مشکلات اقتصادی داشته باشید. همه این‌ تغییرات ناگهانی و فشارها باعث می‌شود که دچار شوک شوید.

این شوک معمولا باعث احساس گیجی، سردرگمی، استرس و اضطراب می‌شود. کم کم سر و کله‌ی شک و تردیدها پیدا می‌شود: «آیا تصمیم درستی گرفتم ؟ شاید اصلا نباید به اینجا می‌آمدم؟» حالا کشور میزبان را با ایران مقایسه می‌کنید و به نظر می‌رسد چیزهای زیادی در خانه بهتر بود. غذاها خوشمزه‌تر بودند. مردم مهربان‌تر بودند. زندگی روزمره استرس کمتری داشت.

دلتنگی و احساس غربت:

بعد از اینکه متوجه می‌شوید که زندگی در کشور جدید با آن چیزی که انتظار داشتید، متفاوت است، ذهن شما متوجه چیزهایی که از دست داده می‌شود و احساس دلتنگی و غربت به سراغتان می‌آید.

در این مرحله دلتان برای عزیزان و دوستانتان تنگ می‌شود. دلتنگ محیط‌های می‌شوید که در آن‌ها احساس راحتی و امنیت داشتید. ممکن است گاهی موقع بیدار شدن از خواب برای لحظاتی فراموش کنید که دیگر در ایران نیستند یا خواب آدم‌ها و چیزهایی را ببینید که حالا از شما دورند.

 حتی چیزهایی که ظاهرا پیش پا افتاده به نظر می‌رسیدند، مثل هوای آشنای یک شهر یا بوی خاص یک محله، در غربت می‌توانند باعث دلتنگی شوند.

احساساتی که در این مرحله دارید شدید است و فقط محدود به دلتنگی نیست. ممکن است احساسات دیگری مثل ناامیدی، خشم، ترس و اضطراب را تجربه کنید. همچنین ممکن است دچار مشکلات جسمی مثل ضعف، خستگی، بی‌خوابی، معده درد یا سردرد شوید. دلیل این مشکلات، فشار روانی زیادی که به شما وارد می‌شود.

نیازی به نگرانی شدید نیست. مشکلات و احساسات بدی که ممکن است داشته باشید، بخشی از روند طبیعی‌ای است که در مهاجرت برای افراد زیادی اتفاق می‌افتد. با گذشت زمان بسیاری از این مشکلات حل می‌شوند. فقط نباید انتظار نداشته باشید که احساس دلتنگی و غربتی که دارید بعد از چند ماه از بین برود، اما به مرور زمان از شدت آن کاسته می‌شود.

تنهایی و احساس انزوا، یکی از چالش برانگیزترین مراحل غم و سوگ مهاجرت

افراد زیادی در دنیا احساس تنهایی می‌کنند اما تنهایی که شما به عنوان یک مهاجر تجربه می‌کنید، تنهایی عمیق‌تری است. شما خانه، عزیزان، دوستان و حتی آهنگ آشنای زبان مادری را از دست دادید. در فرهنگی قرار گرفتید که با آن بیگانه هستید و احتمالا به خاطر محدودیت‌های زبانی نمی‌توانید با افراد محلی ارتباط عمیقی برقرار کنید. دلتنگ هستید و شبکه‌ی حمایتی‌‌تان از شما دورند. همه‌ی این‌ها باعث می‌شود که تنهایی شما تنهایی عمیق‌تری باشد.

تطابق و پذیرش:

تطابق و پذیرش آخرین مرحله‌ی غم و سوگ مهاجرت است. در این مرحله شما به تدریج فرهنگ و شیوه‌های زندگی در کشور جدید را می‌پذیرید و با آن‌ها سازگار می‌شوید. دیگر احساس نمی‌کنید که با جامعه بیگانه و از آن جدا هستید. در این مرحله موفق می‌شوید، ارتباط‌های عمیق‌تر و پایدارتری ایجاد کنید و حمایت‌های اجتماعی و عاطفی را که به آن‌ها نیاز دارید، دریافت کنید.

نگرش شما نسبت به خودتان و کشوری که در آن زندگی می‌کنید، تغییر می‌کند. حالا به توانایی خودتان برای کنار آمدن با مشکلات ایمان دارید. دیگر از مهاجرت پشیمان نیستید و ویژگی‌های مثبت کشوری را که به آن مهاجرت کرده‌اید، می‌بینید. البته که دلتنگی در گوشه‌ای از قلبتان باقی می‌ماند، اما دیگر به شدت ماه‌ها و سال‌های اول نیست.

این پنج مرحله‌ی مختلف سوگ مهاجرت است اما همه‌ی افراد ممکن است این مراحل را به همین ترتیب تجربه نکنند. بعضی افراد ممکن است بعضی از این مراحل را با شدت کمتری تجربه کنند و بعضی دیگر ممکن است چند مرحله رو به طور همزمان تجربه کنند. در اصل عواملی مثل: سن، جنسیت، تاریخچه‌ی شخصی‌‌تان، دلیل مهاجرت، اینکه مهاجرت شما داوطلبانه بوده یا حالت اجباری داشته، تنها مهاجرت کرده‎‌اید یا با خانواده، همه‌ی این‌ها بر شدت احساساتی که تجربه می‌کنید، تاثیر می‌گذارد.  

بخش دوم: چطور با غم و سوگ مهاجرت کنار بیاییم؟

احساساتتان را بپذیرید.

 اولین قدم برای کنار آمدن با غم و سوگ مهاجرت این است که به جای اینکه این احساسات را نادیده بگیرید یا سرکوب کنید، آن‌ها را بپذیرید. از خودتان بپرسید: « چه احساسی دارم؟» مثلا «احساس تنهایی می‌کنم.» یا «از این تغییر استرس دارم.» حال بی‌آنکه خودتان را سرزنش کنید، اجازه بدهید که این احساسات را تجربه کنید.

در مرحله‌ی بعد با افرادی که به آن‌ها اعتماد دارید، درباره‌ی این احساسات صحبت کنید. این افراد می‌توانند اعضای خانواده، دوستان یا یک روانشناس، باشند. وقتی درباره‌ی احساساتتان با دیگران صحبت می‌کنید، بار عاطفی آن‌ها کم می‌شود و ارتباطتان با دیگران عمیق‌تر و بامعناتر می‌شود.

علاوه بر این، توصیه می‌کنیم که احساستتان را در یک دفترچه بنویسید. این کار به شما کمک می‌کند که بتوانید این احساسات را بهتر پردازش و درک کنید.

از خانه بیرون بروید .

زمانی که وارد یک کشور جدید می‌شوید، ترک خانه و ورود به اجتماع ممکن است اضطراب‌آور به نظر برسد. شما ممکن است برای فرار از این اضطراب بیشتر اوقات فراغتتان را در منزل بگذرانید. سعی کنید در مقابل این کار مقاومت کنید. به خودتان یادآوری کنید که شما آن‌قدر شجاع بوده‌اید که مهاجرت کنید. از خانه بیرون بروید و در اطراف محله‌ی خود قدم بزنید. بیرون رفتن برای روحیه‌ی شما خوب است و باعث می‌شود احساس بهتری داشته باشید.

شما در این کشور و شهر جدید با چیزهای زیادی بیگانه هستید. باید برای خودتان مکان‌ها و جاهای آشنای جدید پیدا کنید. به پارک‌های اطرافتان سر بزنید. برای خودتان کافه‌ها و رستوران‌های مورد علاقه‌ی جدید پیدا کنید. به یک آرایشگاه بروید و از خدماتش استفاده کنید یا در یک باشگاه ثبت نام کنید. اینکه بدانید چند خیابان آن طرف‌تر آرایشگاه یا باشگاهی هست که شما آن را می‌شناسید و با کیفیت خدماتش آشنا هستید، احساس غریبه بودن محیط را کم می‌کند.

ارتباطتان را با خانه حفظ کنید.

در دنیای امروز خیلی راحت می‌توانید با کسانی که دوستشان دارید، در هر کجای دنیا ارتباط برقرار کنید. در طول روز یک یا 2 ساعت از طریق برنامه‌هایی مثل اسکایپ، واتساپ و … با خانواده و دوستان خود تماس‌های صوتی یا تصویری بگیرید. شاید فکر کنید که یکی، دو ساعت زمان زیادی است، اما باید تا زمانی که هنوز احساس تنهایی می‌‌کنید، با نزدیکتان ارتباط‌های طولانی برقرار کنید.

برای این تماس‌ها برنامه‌ریزی کنید و ساعت‌های مشخصی را در برایشان در نظر بگیرید. دلیل این برنامه‌ریزی این است که باید مطمئن باشید در وقت‌های خالی عزیزانتان با آن‌ها تماس می‌گیرید، تا احساس راحتی بیشتری داشته باشید و بتوانید این ارتباط‌ها را به شکل مستمر حفظ کنید. علاوه بر این زمانی که اتفاقی برای شما می‌افتد یا احساس بدی دارید و می‌خواهید با کسی در میان بگذارید‌، می‌دانید که می‌توانید منتظر این ساعت‌ها باشید.

در جشن‌ها و تولدها با خانواده‌تان تماس تصویری بگیرید و یکی دو ساعتی را در کنار آن‌ها بگذرانید.

علاوه بر این برای اینکه احساس نکنید ارتباطتان با فرهنگتان کاملا قطع شده، به موسیقی ایرانی گوش دهید، کتاب‌های فارسی بخوانید و غذاهای مورد علاقه‌تان را بپزید. فروشگاه‌ها و رستوران‌های ایرانی را پیدا کنید و از آن‌ها خرید کنید.

زبان خود را تقویت کنید و فرهنگ کشور جدید را یاد بگیرید.

شما ممکن است چیز زیادی از زبان کشوری که به آن مهاجرت کرده‌اید، ندانید یا اینکه ممکن است سطح زبان خوبی داشته باشید و در آزمون‌های زبان نمرات خوبی کسب کرده باشید. اما صحبت کردن با افراد محلی متفاوت است. به این دلیل که افراد محلی لهجه‌ها و گویش‌های مختلفی دارند و معمولا سریع صحبت می‌کنند. شما ممکن است بعضی از صحبت‌های ‌آن‌ها را متوجه نشوید. همچنین ممکن است نتوانید افکار و احساساتان را به طور کامل با زبان جدید بیان کنید.

اگر سطح زبان شما ضعیف است در یک کلاس زبان ثبت‌نام کنید. اما اگر سطح زبان خوبی دارید به دلیل اضطراب از افراد محلی فاصله نگیرید و صحبت‌های خود را فقط محدود به مواقعی که مجبور هستید، نکنید. شما از طریق ارتباط با افراد محلی است که می‌توانید فرهنگ کشور جدید را یاد بگیرید و زبان خود را تقویت کنید.

زمانی که با فرهنگ کشور جدید آشنا شوید دیگر کمتر احساس جدا بودن از آن را تجربه می‌کنید. همچنین تعامل با افراد محلی باعث می‌شود که بتوانید دوست پیدا کنید و تنها نمانید.

ارتباط‌های جدید ایجاد کنید.

 از خانه خارج شوید و دوست‌ها و ارتباطات جدید پیدا کنید. مهم نیست که دوست شما یک فرد محلی باشد، یا مثل شما یک مهاجر. داشتن دوست احساس تنهایی را کاهش می‌دهد و باعث احساس شادی و رضایت از زندگی می‌شود. زمانی که کسی را داشته باشید که از سختی‌ها و مشکلات با او حرف بزنید از میزان استرس و تنش شما کاسته می‌شود. همچنین این فرصت را پیدا می‌کنید که از زاویه‌ی نگاه فرد دیگری به این سختی ‌ها نگاه کنید.

علاوه بر این عضویت در گروه‌های اجتماعی و شرکت در رویدادها هم می‌تواند تاثیر مثبتی بر روی روحیه شما داشته باشد و باعث شود که کمتر احساس تنهایی کنید.

برای پیدا کردن این گروه‌ها می‌توانید از وب‌سایت‌ها و برنامه‌های زیر کمک بگیرید:

سایت InterNations :  این وبسایت یک شبکه‌ی جهانی برای مهاجران است که در آن می‌توانید اطلاعات زیادی درباره‌ی کشورهای مختلف پیدا کنید. سوالات خودتان را از دیگران مهاجران و بومی‌های آن کشور بپرسید. در رویدادها شرکت کنید و با افراد دیگر آشنا شوید.

سایت Expat.com : این سایت هم اطلاعات مفیدی درباره‌ی کشورهای مختلف دارد و به شما کمک می‌کنید که با مهاجران دیگر ارتباط برقرار کنید. Expat.com همچنین بخش فرصت‌های شغلی و مسکن هم دارد، که از طریق آن می‌توانید کار پیدا کنید یا خانه اجاره کنید.

سایت و برنامه Meetup : یک سایت و برنامه است که گروه‌های محلی و رویدادها را به شما نشان می‌دهد.

علاوه بر این بد نیست که در یک کلاس یا کارگاه آموزشی مثل کلاس زبان، آَشپزی، نقاشی، یوگا، شنا یا هر چیز دیگری که به آن علاقه دارید شرکت کنید. قرار گرفتن در کنار افرادی که با آن‌ها علایق مشترک دارید، حتی اگر منجر به پیدا کردن دوست نشود، احساس تنهایی شما را کاهش می‌دهد.

اگر از این روش‌ها استفاده کردید و نتوانستید دوست پیدا کنید، ناامید نشود. پیدا کردن دوست، مخصوصا دوست خوب به تلاش و زمان نیاز دارد. گاهی به نظر می‌رسد که پیدا کردن دوست سخت‌تر از تنها ماندن است، اما اگر ناامید نشود و به تلاش ادامه دهید، دیر یا زود موفق می‌شوید.

این‌ها بعضی  از راهکارهایی هستند که به شما کمک می‌کنند، با غم مهاجرت کنار بیایید. اما اگر ‌احساسات شدیدی دارید و مدت‌های طولانی است که با غم و تنهایی درگیر هستید، بهتر است با یک روانشناس صحبت کنید. شما ممکن است اضطراب اجتماعی داشته باشید و از نزدیک شدن به دیگران بترسید. ممکن است فردی باشید که از قبل در ایران هم تنها بوده و دوستان زیادی نداشته‌اید. ممکن است شبکه‌ی اجتماعی در ایران نداشته باشید که بتوانید با آن‌ها تماس‌های طولانی برقرار کنید. همه‌ی این‌ها باعث می‌شود که غم و سوگ مهاجرت را به شکل شدید‌تری تجربه کنید. در این صورت برای عبور از این بحران به کمک یک روانشناس نیاز دارید.

بخش سوم: معرفی کتاب‌هایی درباره مهاجرت

گاهی وقتی احساس تنهایی می‌کنید و همزمان با فشارها و چالش‌های زیادی روبه‌رو هستید. خواندن کتاب‌هایی درباره‌ی همان موضوعی که با آن دست و پنجه نرم می‌کنید، به شما کمک می‌کند که احساس کنید این فقط شما نیستید که با این مشکلات درگیر هستید. اگر تمایل دارید کتاب‌هایی درباره مهاجرت مطالعه کنید در اینجا چند کتاب را به شما معرفی می‌کنیم:

جاده‌ای به سوی خانه، نوشته رز ترمین: لو مردی است که بعد از مرگ همسرش و تعطیل شدن کارخانه‌‌ای که در آن کار می‌کند از یک کشور در اروپای شرقی به انگلستان مهاجرت می‌کند تا بتواند برای مادر، دختر پنج ساله‌اش و دوست صمیمی‌اش پول بفرستد. لو لندن را به عنوان شهری با فرصت‌های کاری زیاد و درآمد بالا می‌شناسد اما با ورود به لندن آنجا را متفاوت با رویایش می‌بیند. او در آنجا مجبور است با سوگ همسر، دوری از مادر و دختر، احساس انزوای شدید و مشکلات اقتصادی سر ‌و کله بزند.

امریکانا، نوشته چیماماندا انگزی آدیچی: ایفملو و اوبینزه دو جوان اهل نیجیریه هستند که با یکدیگر آشنا و عاشق هم می‌شوند. ایفملو در جستجوی زندگی بهتر به آمریکا مهاجرت می‌کند اما زمانی که به آنجا می‌رسد، مجبور می‌شود که با مسائل نژادی، فرهنگی و هویتی دست‌و‌پنجه نرم کند. از سوی دیگر اوبینزه هم قصد دارد که ایفملو بپیوند اما به دلایلی موفق نمی‌شود و ناچار به شکل غیرقانونی به انگلستان مهاجرت می‌کند. این دو سال‌ها بعد به نیجریه برمی‌گردند و دوباره با یکدیگر ملاقات می‌کنند و متوجه می‌شوند که مهاجرت و تغییرات فرهنگی آن‌ها را بسیار تغییر داده است.

زندگی در غربت، نوشته ها جین: نان، پینگ‌پینگ و تائوتائو یک خانواده سه نفره هستند که بعد از سرکوب تظاهرات میدان تیان‌آن‌من در سال 1989 از چین به آمریکا مهاجرت می‌کنند. این کتاب درباره‌ی تلاش برای سازگار شدن با زندگی در آمریکا و سختی‌های مهاجرت است.

این مقاله را با شعری از روپی کور شاعر هندی-کانادایی درباره‌ مهاجرت به پایان می‌بریم که می‌گوید:

آن‌ها هیچ تصوری ندارند

که چه احساسی دارد

که خانه‌ات را در جست‌وجوی خانه‌ای که

هرگز ممکن است پیدا نکنی

از دست بدهی.

تمام عمرت را میان دو سرزمین

سرگردان باشی

و به پلی میان دو کشور تبدیل شوی.

نتیجه گیری: در این مقاله به مراحل مختلف سوگ پرداختیم و گفتیم که سوگ مهاجرت پنج مرحله دارد که با هیجان اولیه شروع و بعد از فروکش کردن این هیجان به شوک فرهنگی تبدیل می‌شود. سپس احساس دلتنگی و تنهایی به سراغ شما می‌آید و ممکن است تا مدت‌های زیادی با شما بماند، تا زمانی که بتوانید از نظر فرهنگی با محیط سازگار و در آن ادغام شوید.

سپس راهکارهایی برای غلبه بر غم مهاجرت پیشنهاد کردیم که عبارت بودند از: پذیرش احساسات، بیرون رفتن از خانه، تماس‌های دائمی با دوستان و عزیزانی که در ایران دارید. یاد گرفتن زبان و فرهنگ جدید و همچنین پیدا کردن دوستان و ارتبا‌ط‌های جدید.

موسی ظهیری

موسی ظهیری

لورم ایپسوم متن ساختگی با تولید سادگی نامفهوم از صنعت چاپ، و با استفاده از طراحان گرافیک است، چاپگرها و متون بلکه روزنامه و مجله در ستون و سطرآنچنان که لازم است.

یک پاسخ بگذارید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.